www.technologiesdvb2.all-up.com***dvb2
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

www.technologiesdvb2.all-up.com***dvb2

technologiesdvb2
 
الرئيسيةمكتبة الصورجستجوأحدث الصورثبت نامورود

 

 با خود راست بگودوراه رسدن به خدا

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
Admin
Admin



تعداد پستها : 1052
Registration date : 2008-03-02

با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Empty
پستعنوان: با خود راست بگودوراه رسدن به خدا   با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Icon_miniposted26/4/2008, 5:37 am

با خود راست بگویدوراه رسیدن به خدا
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
پیام های زندگی شما از سوخنان دوستان شما
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
چراغ راه خود باش
...........................
زینت انسان سه چیز است:1-علم 2-محبت 3-آزادی
صبر وامید دوعامل موفقیت اند .
دانش اندک بهتراز عبادت بسیار است.
شک ودولی مانع ترقی وپیشرفت می شود .
جدیت مقصد را نزدیک می کند.
رندگی ما زایده اندیشه ماست.
صبور باش که صبوری ترازوی عقل ونشانه تو فیق است.
اسباب ریاست تحمل است وبلند نظر ی...
اخلاق را طو فانهای روز گار تقویت می کند
خوشیهای کوچک خوشبختی بزرگ می سازد
هیچ ثروتی نیرومند تراز عقل نیست .
پس بینا که به چاه افتد نا بینا به راه افتد.
یک مادر خوب به صداستاد اموز گار می ارزد.
زندگی بدون کار مردن پیش از وقت است .
کار گنج است ودنیا معدن پس بشتابید به کار تا مهلت دارید .
انکه تواناتر است اسیانتر می بخشد.
مادر با دستی گهواره و با دستی دیگر عالم را تکان می دهد.
هیچ کوچکی را حقیر نشمارید باشد که از شما فزونی یابد.
خوشبخت ان است که از سر گذشت دیگران پند بگیرد.
بوسیله عزم وارده با سستی بدبختی بجنگید ..........
لغت غیر ممکن را باید از قاموس ها محوکرد.
ایمان بزرگترین عاطفه بشری است.

به نام خدا وند زندگی ها
من یک دوست شما هستم.دوست دارم به شما حرف بزنم.
...............................
من با خودم یک راه به ارامش پیدا کرد م. دوست دارم این راه به شما نشان به د هم دوستان این خیلی راهت است
.....................................................................................................
با تو:
همه چیز از ذهن شما ریشه می گیرد
بیاید از خود شما شروع کنیم .در باره خود چه احساس دارید ؟
آیا خود را دوست می دارید ؟به عبارت دیگرآیا با خود احساس راحتی وآرامش می کنید؟ اگر پا سخ به من سوالات د شوار است بگذارید انها راطور دیگر ی مطرح کنم .فرض کنید شما با خودتان در اتاقی هستید دو نفر که از تمام جهات شبیه به یکدیگرید آیا از مصاحبت با ((این خود دیگر ))احساس راحتی وآسایش خواهید کرد؟آیا می توانید او را دوست بدارید ؟
متاسفانه بسیاری از افراد احساس خوبی درباره خود ندارد واین واقعا مایه تاسف است .زیرا هیچکس قادر به بیورن رفتن از قالب خویش و زیستن با دیگر نیست این قالب یک پیراهن کهنه نیست که بتوان پیراهنی نو را جا یگزین آن کرد .انسان ناگزیر است که سر تا سر زندگی خویش را در کنار این ((خود ))سپری کنید ((خودی))که از اغاز به او داده شده است .اما این به معنی تسلیم وانفعال انسان نیست چرا که هر کسی می تواند تغییرات ودگرگونی های بسیار ی دراین ((خود )) خدا داد بوجود بیاورد .تندرستی شخصیت جسم وظاهر شما پیوسته در حال تغییر است وشما می توانید گام های مثبت بسیار ی درجهت بهبود انها بر دارید آلبر کامو عقید داشت که شکل گیر ی شخصیت انسان در تمام طول زندگی تداوم می یابد وحق با او بود .تا به حال چند بار شاهد بوده آید که فردی تحت تاثیر حادثه ای تلخ یا تجربه ای شیرین در زندگی دست به یک دگر گونی کامل در شخصیت خود زده باشد ؟ ما می توانیم تغییر کنیم ومی کنیم .
اگرمی خواهید به هر نوعی در زندگی خود تغییر بو جود بیاورید .ابتداکنتر ل ذهن خود را بد ست بگیرید...............................................................................................
((ذهن درجه 3تنها زمانی شادی است که مثل اکثر یت فکر میکند .ذهن درجه دو زمانی شاد است که مثلاقلیت فکر می کند ولی ذهن در جه یک تنها وقتی شاد است که فکر میکند .))
این اولین و اخرین زندگی شما ست پس هر چه در توان دارید به کار بگیرید وتا جایی که می توانید زندگی خود رااز نشاط معنا تنوع مبارزه و مو فقیت انبا شته سازید.
موفقیت یعنی رسیدن به هدفی که به آن چشم دوخته اید.معنی ((بردن ))این است.
گاه تلاش برای حل مشکلات لازم است که به ریشه ها ضروریات اولیه وبه سر آغاز باز گردیم .
عزت نفس را نمی توان از دیگران بد ست آورد .
درایجا متعهد مشود که از این لحظه به بعد:
1-خود را با دیگران مقایسه نکنم
2-سعی نکنم که همه رااز خود خشنود نگه دارم
3-دست از سر زنش دیگران بردارم
4-مسولیت زند گی خود را بپد یرم
5-با خود بر خوردی منطقی وعقلانی داشته باشم
ازخود بپرسید ((آیا من از تغییر کردن می ترسم؟))
آنچه ما اتفاق می افتد انقد رها مهم نیست .مهم واکنشی ست که در برابر روید اد ها نشان می دهیم...................................................................................................
واقعیت آشکار این است که نوع تفکر ما بر چگونگی بر خورد ما با زندگی تاثیر می گذارد.....................................................................................................................
اگر می خواهید به هر نوعی در زندگی خود تغییر بو جود بیاورید ابتداکنترل ذهن خود را بدست بگرید ...............................................................................................
تما م انسان های بزرگ و موفق صر فنظراز حیطه تلاش شان با اثر جادوی این کلمات اشنا هستند : ((هر مصیبتی هسته یک سعادت معادل یا بزرگتر را در درون خود دارد))......................................................................................................................
آزردگی انسان از روید ادها نیست بلکه ناشی از دید گاه او نسبت به رویداد هاست .

راه گشایی

تفکر مثبت را چگونه به کار بیندازیم؟
تصمیم بگیر ید که زندگی خود را به یک بازی تبد یل کنید به یک ماجرا بدون تردید در جریا ن زندگی با مشکلات ومبارزات متعد دی روبرو خواهید شد اگر آدمی منفی باف باشید ویک نگرش منفی اتخاذ کنید مقهور هیبت تهدید کننده این مشکلات خواهید شد .اما اگر یک ماجراجو باشید ازاین مبارزات به وجد می آید.
وقتی با مشگلی مواجه می شوید با فکر کردن به موانع خود رابی جهت در چنگال هراسها گرفتار نکنید .هوشیارانه بگوشید تا تمام اقدامات مثبت وسازند ه ای راکه به نحوی می تواند در حل این مشگلات شما را یاری دهد به روی کاغذ بیاورید تمام اطلاعاتی را که برای تصمیم گیری واقدام به آنها نیاز دارید جمع اوری کنید برای جمع اوری این اطلاعات ممکن است به تحقیق مطالعه ومشاوره نیاز داشته باشید .بر توانای های خود تمرکز کنید نه بر ناتوانی ها .
وقت وانرژی خود را با نگرانی در مورد کارهایی که نمی توانید انجام دهید ویا نگرانی از اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد تلف نکنید .نگرانی فرا خوانی شکست است.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@







بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://technologiesdvb2.all-up.com
Admin
Admin



تعداد پستها : 1052
Registration date : 2008-03-02

با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Empty
پستعنوان: رد: با خود راست بگودوراه رسدن به خدا   با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Icon_miniposted26/4/2008, 5:39 am


پایان این بخش

@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@$@
راه رسیدن به خدا
فقط با عبور از در تنگ می توان به حضور خدا رسید .جاده ای که به طرف جهنم می رود خیلی پهن است ودروازه اش نیز بسیار بزرگ وهمه کسانی که به آن راه میروند .براحتی می توانند داخل شوند .اما دری که به زندگی جاودان باز می شود.کوچک است وراهش نیز باریک وتنها عده کمی می توانند به آن راه باشد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
خدا همان زندگي است
پيام من خيلي ساده است در زندگي کردن حد و مرزي براي خود قائل نباشيد.با تماميت وجود،شور و شوق و عشق و نهايت احساس زندگي کنيد،چرا که غير از زندگي خدايي وجود ندارد.
نيچه مي گويد خدا مرده است.اين حرف اشتباه است براي اينکه خدايي که آنها مي گويند هرگز وجود نداشته که حالا بخواهد بميرد.زندگي هست،هميشه بوده و خواهد بود اين يعني خدا.
باز هم تکرار مي کنم،بگذاريد زندگي ذره ذرۀ وجود شما را فرا بگيرد و از آن آکنده شود.
تأکيد بعصي از مذاهب بر انکار زندگي و ترک دنيا بوده است،در حالي که من مي گويم با شور و شوق زندگي کنيد.انها زندگي را نفي مي کنند ولي من آنرا تصديق مي کنم.آنها مي گفتند که زندگي چيزي است غير واقعي و واهي،و تتصويري انتزاعي از خداوند که انعکاسي از ذهنيت خاص خودشان بود به انسان ارائه مي دادند و به پرستش اين انعکاس ذهني مي پرداختند و ميليونها نفر هم از آنها پيروي مي کردند.ولي اين کار غير عاقلانه و دور از عقل سليم است.آنها چيزي را که وجود داشت در ازاي موجودي انتزاعي که زاييدۀ ذهنشان بود فدا مي کردند.آنها در حقيقت خدا را به صورت يک لغت مي پرستيدند و آنرا واقعي مي پنداشتند.
زندگي واقعيت است،آنرا در ضربان قلب و در تپش نبض احساس مي کني.اين واقعيت همه جا هست،در گلها ،در رودخانه ها ،در ستاره ها.ولي آنها مي گويند که اينها همه اش توهم است.براي آنها واقعيات زندگي و رويا از يک جنس هستند.آنگاه خدايي براي خود خلق مي کنند ،البته هر کس خداي منطبق با تصوير ذهني خويش.براي همين است که هزاران جور خدا و رب النوع به وجود آمده است.خداهايي با چهار سر،هزار دست و غيره.اين ديگر به ذوق و سليقه و قوۀ تخيل سازندگان آنها بستگي دارد،انگار که مشغول بازي هستند.سپس به مسموم کردن ذهن ديگران مشغول مي شوند و به ترويج اين مظاهر دروغين مي پردازند.
من مي گويم که تنها حقيقت موجود همان زندگي است و زندگي همان خداست چرا که هميشه و همه جا بوده است و خواهد بود.بنابراين بگذار که زندگي با همۀ تنوع اشکال ابعاد و رنگها تو را فرا بگيرد.اگر از عهدۀ اين کار ساده بر بيايي....ساده،براي اينکه تنها کاري که بايد انجام دهي اين است که خودت را در جريان زندگي رها کني.لازم نيست خودت را در رودخانه به جلو هل دهي،بگذار که رودخانه خودش تو را به اقيانوس هدايت کند.رودخانه مسير خودش را مي شناسد.تو بايد آسده خيال و به دور از هر گونه تنش باشي.ماده و روح را از يکديگر جدا نکن.هستي يکي است،ماده و روح تنها دو روي سکه هستي هستند.آرام و آسوده باش و با جريان رودخانه به پيش برو.
در زندگي مانند يک قمارباز اهل ريسک باش،نه همچون يک تاجر حسابگر.آنوقت است که خدا و هستي را بهتر خواهي شناخت.قمارباز ريسک مي کند،حسابگري نمي کند و همۀ مالميک خود را شرط مي بندد.هيجان و دلهرۀ قمارباز را تجسم کنيد وقتي که همه چيز را شرط بسته و انتظار مي کشد و از خود مي پرسد که حالا چه اتفاقي خواهد افتاد؟در اين لحظه پنجرهاي مي تواند گشوده شود.اين لحظه،لحظه دگرگوني جوهر و ذات انسان و رسيدن وي به شناخت است.
شراب هستي را بنوش و از زندگي سرمست و شوريده باش.هشياري را به کنار بگذار.انسان هوشيار مرده است.شراب زندگي را بنوش،شرابي که آکنده از شعر ،شعر و عطر است.در آن صورت بهار در اختيار توست و هر گاه اراده کني همراه با خورشيد و باد و باران نزد تو مي آيد و وجودت را از درون دربر مي گيرد.
به خاطر همين پيام است که اين به اصطلاح سالکان معنوي عليه من هستند،زيرا تصور مي کنند که من خدا را انکار مي کنم.من خدا را انکار نمي کنم،بلکه به او بعدي واقعي مي بخشم،او را زنده مي کنم،او را زنده مي کنم،او را به تو نزديکتر مي کنم،حتي از قلبت نزديکتر.خدا هسته وجود توست.او از تو جدا نيست،دور نيست،در آسمان نيست،بلکه همين جاست.من مي خواهم آن تصور را که خداوند جايي ديگر در زماني ديگر است نابود کنم.خداوند اکنون و همين جاست.غير از اينجا مکاني و غير از اکنون زماني وجود ندارد..................................................................................
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ $$$$
راه بهشت



مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند.
پياده‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني با سنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان كرد: «روز به خير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خير، اينجا بهشت است.»
- «چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: «مي‌توانيد وارد شويد و هر چه قدر دلتان مي‌خواهد بوشيد.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حيوانات به بهشت ممنوع است.
مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود و صورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.
مسافر گفت: روز به خير
مرد با سرش جواب داد.
- ما خيلي تشنه‌ايم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيد بنوشيد.
مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.
مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.
مسافر حيران ماند: بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود!
- كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند. چون تمام آنهايي كه حازرند بهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

دین امده که انسان های گوناکار راه به طرف خدا ببرند نه انسان ها خداپرست این دین ماله انسان های گوناکار ان هست نه ماله انسان های خدا پرست ..................
شاید از این داستان یک درس خوب گرفت باشد....................
%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%$%
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://technologiesdvb2.all-up.com
Admin
Admin



تعداد پستها : 1052
Registration date : 2008-03-02

با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Empty
پستعنوان: رد: با خود راست بگودوراه رسدن به خدا   با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Icon_miniposted26/4/2008, 5:40 am

خدای
مراقبه تنها خدای راستین است.
تما دیگر خدایان ساختگی هستند –ساخته ی مبلغان مکار ساخته ی ذهن های آزمند .
ساخته ی ترس خدای راستین را فقط از راه مراقبه می توان تجربه کرد زیرا مراقبه نخست از تو می خواهند تمام افکار حتی افکار در مورد خدا راکنار بگذاری .
افکار وامیال را که کنار بگذاری از هر چه آگاه شوی دیگر متعلق به ذهن نخواهد بود.
زیر ا از همان آغاز ذهن را کنار گذشته ای ان گاه دیگر کسی وجود نخواهد داشت تا چیزی را بسازد.
ان گاه ار ان چه به راستی هست اگاه خواهی شد.
....................................................................................................................
خدا دریا کون نا محدود وبی کران ما از خدا جدا افتاده ایم به چارچوب های بدن به چار چوب های ذهن
این چارچوب ها ما را خدا جدا نگاه داشته انداین چارچوب ها را دور بینداز.
نمی گویم که بد نت رادور انداز بدن کاملا سودمنداست .
ار ان استفاده کن .بدن خانه ی توست تو درون بدن زندگی می کنی اما خیال نکن که تو بدن هستی تو درون بدن هستی اما بدن نیستی تو در ذهن هستی اما ذهن نیستی ان گاه که تو هویتت را با این چارچوب ها تعیین نکنی نا گها ن اوضاع دگرگون می شود .شروع به احساس بی حدو مزر بودن می کنی مثل خدا بی حد ومزر می شوی .در یاگون می شوی پهناور وبی کران .ان گاه دیگر هیچ لزومی نخواهد داشت در جایی به دنبال خدا بگردی .تو خود خدا می شوی .این یگانه راه شنا خت خداست یگانه راه شناخت خداه خداشدن است هیچ راه دیگری وجود ندارد تو نمی توانی بدون این که خدا شوی خدا را بشناسی ..................................................................................................
خدا
خدا هیچ شکل هیچنام وهیچ تعریفی ندارد .
خدا شکل ناپذیر تو صیف ناپذیر وتوضیح نا پذیر است.
ار این رو هر چه که در مورد خدا به تو گفته شده کاملا دروغین است .
همان لحظه که این حرف ها بر زبان رانده شوند درغین می شوند .
تو فقط زمانی می توانی در مورد خدا صادق باشی باشی که سالت باشی – تا یک کلمه بر زبان اوری از راه حقیقت خارج می شوی در مورد خدا هیچ کلمه ای نمی توان گفت اما می توان او را تجربه کرد .
هیچ سند ومدرک وهیچ یقین منطقی از خدا وجود ندارد اما چیز ی وجود وهستی گرایانه ((existential از اوهست.
رهروی شیوه ی جدید ی از نگریستن به هستی است .
رهروی یعنی نگریستن بر هستی بدان گونه که ارام ارام خدا از همه جاظهور کند.
اگر چه خدا هیچ شکلی ندارد خود را در تمام اشکال ممکن می نمایاند .
تو او رادر تمام شکل ها احساس خواهی کرد .
به یک معنا یک موج دریا دریاست .
به معنایی دیگر هر موجی از دریا در دریاست به یک معنا هیچ شگلی خدانیست.
به معنایی دیگر هر شکلی خداست .
ذهن نمی تواند از ان سر دربیاورد زیراذهن تنها می تواند از اشکال در کی حاصل کند برای شناخت بی شکل باید از ذهن فراتر روی.
هرروز دست کم برای چند لحظه ذهنت را کنار بگذاری تا بتوانی خدا را در بر بگیری.
این چند لحظه لحظاتی واقعی هستند .
تنها لحظاتی هستند که توبه راستی زندگی کردهای .
تمام دیگر لحظات هر زمی روند و اندوخته نمی شوند فقط لحظاتی که در ان ها با خدا به سز برده ای ودر حضور خدا بوده ای اندوخته می شوند.
!@!@!@!@!@!@!@!@!@
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://technologiesdvb2.all-up.com
Admin
Admin



تعداد پستها : 1052
Registration date : 2008-03-02

با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Empty
پستعنوان: رد: با خود راست بگودوراه رسدن به خدا   با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Icon_miniposted26/4/2008, 5:41 am

خدا
خدا به یک اندازه به همه مرحمت دارد .
هستی از هیچ کس جانبدار ی نمی کند .
هستی کاملا بی طرف است.
اما این به ان معنا نیست که هستی سرد وبی تفاوت است.
هستی بسیار گرم صمیمی پشتیبان و مراقب است.
اما ما به روی گرما و صمیمیت ان باز نیستیم بسته ایم .
مشکل در ماست نه در هستی .
از این رو تمام تلاش هایی که طی سالیان سال انجام یافته بر یک چیز متمر کز بوده است .
کمک به بازوپذیراشدن انسان تا او بتواند با ستار گان ه ابر ها ه خورشید وماه مراوده کند .
زیرا هستی همان خداست .
هیچ خدایی جز این هستی وجود ندارد.
تا زمانی که باز وپذیرا مشوی.
تا زمانی که بدون ترس باز و پذیرا نشوی هیچ گاه نخواهی دانست که چه چیز را از دست می دهی حقیقت را از دست می دهی .
شهامت پیدا کن و خودت را به روی تمام زیبایی سعادت و خیر وبر کت عالم بگشا .
همه از ان توست .
کافی است بخواهی تا از ان تو شود.
خدا
خدا هموار با ماست .
مشکل از جانب ماست .
ماییم که با خدا نیستیم.
اگر خدا با ما نبود حتی برای یک لحظه نمی توانستیم وجود داشته باشیم .
او زندگی ماست.
چون نفس در ما جاری است .
تپش قلب ماست .
آگاهی ماست.
خدا همیشه با ماست اما ما همیشه با او نیستیم.
ام گاه که ما نیز با خدا باشیم ه تحولی بنیادین رخ می دهد .
ان گاه تو از معنا اهمیت وترانه ی زندگی آگاه می شوی .
ان گاه از این که خدا چقدر به تو ارزانی داشته از این که چقدر به تو بخشیده شده است اگاه مشوی.
احساس شکر گزاری از وجودت بر خیزد واین شکرگزاری هسته ی اصلی دین وروح دین است .
همه چیز دیگر تشریفاتی است.
احساس شمر گزاری عین دنداری است.

..........................................................................................................................................
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://technologiesdvb2.all-up.com
Admin
Admin



تعداد پستها : 1052
Registration date : 2008-03-02

با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Empty
پستعنوان: رد: با خود راست بگودوراه رسدن به خدا   با خود راست بگودوراه رسدن به خدا Icon_miniposted26/4/2008, 5:42 am

من برای شما یک داستان زیبا می گویم .
روی زمین یک قاصدک روییده بود.
داشت باد می رفت قاصدک از او پرسید می شود به سوال من جواب دهید؟
باد به او گفت :چه سوال داری !
قاصدک گفت : من نمی دانم خدا کیست؟ایا شما می دانید؟
او گفت :
در تنهایی پرواز می کنید ؟
بله
باز قاصدک پرسید ؟
به کجا می رویم؟
باد به ان جواب داد داریم می رویم به اسمان
اسمان کیست؟
بازهم باد به او جواب داد ؟
اسمان یکی از نشانه های قدرت خدا است!
تواسمان هستی ؟
می شود به من جواب دهید ای اسمان زیبا ی وبلند؟
اسمان به من چنین جواب داد : آری من اسمان هستم.
تو چه هستی ؟من یک قاصدک هستم !
تو چگونه به اسمان آمدی !
من را باد اورداست .
ای باد این را برای چه اوردی ؟
باد جواب داد ؟ من این را اوردم که شما ببیند.
چرا؟
تا ببیند قدرت خدا را وبزرگی خدا
قاصدک جواب داد : دیدم قدرت خدارا وعاشق خدا شدم دوست دارم خدایم را
باد ازقا صد ک خدا حافظی کرد.
ان را پیش اسمان گذاشت قا صد ک پرسید ایا شما به سوال من جواب می دهید ؟
اسمان گفت : چه سوال است؟
قاصد ک گفت: بهشت کجاست ؟
اسمان گفت: بهشت جایی زیبا است برای انسان ساخته شده است .
قاصد ک گفت: ان را چه کسی ساخته است ؟
اسمان گفت : خدای بزرگ
ایا من می توانم به ان جا بروم؟
اسما ن گفت:اری
قاصدک گفت : می خواهم به ان جا بروم.
اسمان گفت : تو باید کار های خوبی انجام بدهی تا به بهشت بروی ؟
قاصدک پرسید چه کاری بایدبکنم ؟
اسمان به او گفت : تو باید ارزوهای انسان ها را به جای که می خواهند ببری.
قاصدک گفت : من این کار را انجام خواهم داد.
قاصدک از اسمان خدا حافظی کرد .
به طرف زمین رفت .........................................
در دور دست انسان را دید و به طرف ان رفت ...............................
انسان سعی کرد ان را بگیرد .................................................................
نسان یک مرد ی بود که کا سه ای داشت به طرف مردم می گرفت و مردم در ان کاسه سکه ای می انداختند .........................................................................
ان مرد به من گفت : تو محرم راض من هستی این کلمه را پیش خدا ببر و بگو دوست دارم خدا ی من ..................................
وان مرد ان را به باد سپرد .....................................................................................
باز باد به ان سلام کرد!
قاصد ک به او گفت :سلام باد عزیزم
بادگفت : به کجای جهان میر وید؟
قادصدک گفت : پیش خدا میروم؟
باد خندید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
قاصدک گفت :برای چه می خندی
باد به او گفت : تو راه درازی داری
ایا تو فکر می کنی می توانی پیش خدا بروی.
قاصدک جواب داد: چرا من پیش خدا نروم .
باد به او گفت : من نه گفتم تو نمی توانی پیش خدا بروی
قاصدک گفت : من را پیش خدا ببر ...
باد گفت : باشه ولی من می توانم تو را پیش خدا ببرم
قاصدک گفت : چرا
من به تو گفته بودم که راه درازی داری
من تو را پیش فرشته می برم ...............
فقط اومی تواند ببرد..............................
قادصدک گفت :او چه کسی است .
باد گفت: صبر گن.
قاصد ک گفت: ایا تو فرشته هستی.
فرشته گفت : آری
قاصدک گفت: تو چه زیبا هستی.....
و تو هم زیبا هستی ......
مرسی ...........
باد به قاصد ک گفت: تو را پیش فرشته گذاشتم ..
ای فرشته این را پیش خدا ببر
فرشته گفت : چرا
قاصد ک گفت : من برای خدا پیام دارم
فرشته گفت: باشه
ان را پیش خدا ببرد .
خدا گفت چه برای اورده ی قاصدک گفت : شما از کجا می دانید
من خدای تو هستم .
اگر من ندانم که خدا نیستم .
قاصدک گفت: خدامن این داستان ان پیرمرد را تعریف کرد.
خدا گفت : تو بهشت می وید
من ان پیر مرد فرستادهم که تو را ازمایش کند .
از آزمایش درست امدی .
بهشت خوشامدی .
قاصدک گفت : تو خدای من هستی
دوست دارم خدای من
و قاصدک به بهشت رفت..............
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
کلمه خدا معنی : ارامش است.
خدانگدارت باشد .
(عیسی مسیح)
@@@@@@@@
@@@@@@@@
@@@@@@@@
@@@@@@@@
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
@@@@@@@@@

&&&&&&&&&&
@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&

@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&
@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&
@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&
@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&

@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&
@@@@@@@@@
&&&&&&&&&&
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
https://technologiesdvb2.all-up.com
 
با خود راست بگودوراه رسدن به خدا
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» dvb2
» irans

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
www.technologiesdvb2.all-up.com***dvb2 :: نام بخش:عیسی مسیح Jesus Christ-
پرش به: