کلمه راه خود کلمه است
”و چون عیسی ابن مریم گفت: ”ای بنی اسرائیل، من پیامآور الله برای شما هستم که آنچه را پیش از من در تورات مکشوف شده تأئید میکنم و شما را به پیامآوری بشارت میدهم که پس از من میآید که نامش ’حمدشده‘ میباشد“ (سوره ۶۱: ۶).
مسلمانانی که این آیه را در قرآن میخوانند و قرائت میکنند، آن را گفتهای از ”انجیل اصلی“ میپندارند و آن را پیشگویی روشن برای ظهور محمد تلقی میکنند. در نظر ایشان، انجیل اصلی نمیتوانسته عیسی را پسر خدا بنامد و میبایست مرگ عیسی بر صلیب را انکار کرده باشد. بعضی از مسلمانان در تلاش برای بیاعتبار ساختن کتب مقدسه مسیحیان، بهدنبال مدارکی میگردند که با این عقاید سازگار باشد، حتی اگر کل کلیسا آنها را جعلی نامیده باشد. یکی از این مدارک، کتابی است به نام ”انجیل برنابا“. در این انجیل، به گفته بعضی از مسلمانان، مطالب زیادی هست که با انجیلهای قانونی تضاد دارد اما با اعتقادات مسلمانان همسو است. ایشان در بحثهایی که با مسیحیان دارند، آنقدر پیش میروند که آن را انجیلی اصلیای میدانند که از آسمان بر عیسی نازل شده و او آن را بر برنابا فرو خواند. برخی از مسلمانان عقاید خود را در مورد زندگی و تعالیم عیسی بر پایه این کتاب استوار میسازند، و نه بر قرآن و کتابمقدس و سنت.
یک مسلمان پاکستانی به نام آتائور رحیم که زحمت فراوانی کشید تا این ”انجیل“ را در پاکستان بشناساند، چنین گفته است: ”انجیل برنابا یگانه انجیلی است که از یکی از شاگردان عیسی باقی مانده، یعنی از کسی که بیشتر وقت خود را در معیت عیسی در طول سه سال خدمت او گذراند. لذا، بر خلاف نویسندگان انجیلهای پذیرفتهشده، تجربه و شناخت مستقیمی از تعالیم عیسی داشت.“ رحیم این امر را کاملاً نادیده میگیرد که یوحنا از ابتدای خدمت عیسی از همراهان او بود و متی نیز اندکی بعد از آن. او هیچ شواهدی ارائه نمیدهد تا نشان دهد که برنابا در طول سه سال خدمت عیسی، واقعاً شاگرد او بوده است.
متفکر مسلمان دیگری بهنام علی اکبر، چنین گفته است: ”مسیحیان انجیل برنابا را جزء لاینفک عهدجدید بهشمار نمیآورند و کمتر آن را در کلیساهایشان موعظه میکنند. شورای کلیساها حدود سیصد سال پیش از محمد پیامبر، این انجیل را محکوم کرد. بیشک علت این امر این بوده که در آن بهروشنی ظهور محمد پیامبر پیشگویی شده است.“ اما نامبرده هیچ مدرکی دال بر محکومیت این کتاب در شورای کلیساها ارائه نمیدهد.
ادعاهای مشابهی از سوی عبدالاحد داود در کتاب مشهورش بهنام ”محمد در کتابمقدس“ عنوان شده. او مینویسد: ”این انجیل از سوی کلیساها رد شده زیرا بیان آن بیشتر شبیه قرآن است و نیز به این دلیل که ماهیت رسالت عیسی مسیح را بهوضوح بیان کرده، و مهمتر از همه، به این دلیل که کلمات دقیق عیسی در مورد محمد را ضبط کرده است.“
حال حقیقت چیست؟ چرا مسیحیان این انجیل را رد میکنند؟ آیا به این علت که این کتاب حاوی پیشگوییهایی است در مورد محمد، یا اینکه دلایل محکمتری علیه اعتبار آن وجود دارد؟